هو الولی
میفرماید:
”بسیجی بودن ارکانی دارد. همهی ما باید این ارکان را روزبهروز در خودمان تقویت کنیم جوانان عزیز! بارها گفتیم که در درجهی اول، روحیهی اخلاص و روحیهی بصیرت است. این اخلاص و بصیرت روی هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانهتر عمل کنید، خدای متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولیّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»؛ خدا ولی شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر میبینید. نور که بود، انسان میتواند واقعیات و حقایق را مشاهده کند. وقتی نور نباشد، انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند؛ «والّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الی الظّلمات». وقتی طغیان جلوی چشم انسان را بگیرد، وقتی هویهای نفس - که طاغوت حقیقیاند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند - جلوی چشم ما را بگیرند، وقتی جاهطلبیها و حسادتها و دنیاطلبیها و هویپرستیها و شهوترانیها جلوی چشم ما را بگیرند، واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم...“
17/10/1389
یا حافظ
رهبر انقلاب: چرا برای کشـور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائیکه گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟کشور را لبِ یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به خرج دادند. در قضـایـای سـال ۸۸، این مسـئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟
۱۳۹۲/۵/۶
هو المحبوب
این آیه قرآن از آیاتی ست که بسیار دوست میدارم .
تقدیم به حضرت عیسی، مسیح بن مریم (علیه السلام) :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ
سوره مبارکه صف. آیه 6
ترجمه:
“و هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت اى فرزندان اسرائیل من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را که پیش از من بوده تصدیق مىکنم و به فرستادهاى که پس از من مىآید و نام او احمد است بشارتگرم پس وقتى براى آنان دلایل روشن آورد گفتند این سحرى آشکار است “
------------------------------------------------------------------------------
باشد که در زمره مصدقین ایشان قرار بگیریم .
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آغاز با همان عبارتی که او به ما آموخت . معلمی صبور و مهربان که با استقامت رسم الخط جهالت را شکافت و حرف به حرف الفبای نور را چید و یادمان داد که چگونه بنویسیم “الله “. با ما تکرار کرد تا یاد گیرم و بخوانیم و بفهمیم . و چه لطیف نابلدی هایمان را پاک و چه دلسوزانه اشتباه هایمان را گوشزد کرد .دقیق و صحیح.
شاید او یک طبیب بود که اینچنین موشکافانه بررسی میکرد و پر حوصله و دقیق درد هایمان را می شناخت ومرهم بر زخمهای جان و تنمان می گذاشت . دوا و درمان جراحت ها را بر دوش میکشید و بی مزد و اجری آنها را مداوا می کرد. شاید او مسیح بود شاید...
ولی به نظر بلد راهی می آمد که اینقدر امین و مطمئن، دست گمشده ای را می گرفت تا به منزل مقصود برسد . شاخصی برای هر شک کننده ای در مسیر. نقطه اتکایی از برای هر نفس افتاده ای که به او تکیه کند تا جان دوباره حرکت گیرد.
بیشتر شبیه پدر ، شانه به شانه فرزندانش بود . راه از چاه باز می گفت تا مبادا قامت سبز جوانانش به چاهی خم شود و کج . راه نشان میداد و می گذاشت انتخاب کنند. حواسش جمع خطای ایشان بود و برای رفع آن مصلاحانه مدارا می کرد. پدری مهربان که دست فرزندانش را تا رسیدن به مقصد رها نکرد. و من مدتهاست یتیمی را میبینم که به دنبال همبازی خویش است .
او یک ولی بود . یک سرپرست امت. حاکمی مقتدر و عادل که با ایمان در برابر تندبادهای مشرکانه و کافرانه ایستاد تا مبادا خدشه بر بلور ایمان بیفتد . حافظی شجاع برای مرزهای اسلام از شر خصمانه دشمنان. مدبر نقشه های دفاع ، دلاور میدان رزم و فاتح نبردهای جانکاه.
شاید عابدی پارسا بود . که جانش در مکالمه و ارتباط با خدای خویش معنی می شد. عارفی وارسته که شب ها به شوق معبودش قیام میکرد و روزها به جست و جوی او در پی نماز و روزه بود . زهد پیشه ای با تقوا که به دنبال جاری کردن رحمت از برای همه عالم بود.
.
.
.
... گویا دری را میکوبند .... لحظه ای تامل کن....... تامل........
.
.
.
... راستی خاطرات او را به یاد داری ؟ خاطره سفر به طائف با همه سختی ها و رنج هایش؟ گویند عاقبت رئیس قبیله اش مسلمان شد. جنگ احد و حنین و خیبر را چطور؟ داغ شهادت عمویش حمزه را نیز؟ مرارت های و فشار مشرکین را به یاد داری؟ شعب ابوطالب و وفات همسر وفادارش خدیجه را؟ چه یارانی که در برابر دیدگانش شهید شدند.بدر و خیبر را به یاد آور. و عجب صلحی بود صلح حدیبیه . طولی نکشید که مکه فتح شد. چه طعم شیرینی داشت افتادن و شکستن بت های کعبه! یادت هست؟ عیادتش از آن یهودی را ؟ و آن خاطره مباهله را؟ ... راستی مامن خلوتهایش هنوز هم هست. حرا را گویم . جایی که اولین وحی او را جبرئیل آورد . قرائتهایش را به خاطر داری؟ شب های قدرش را چطور؟ لیله المبیت ، آن شبی که به مدینه هجرت کرد را نیز؟ و آن غار ثور. آه از آن معجزه شگفت. شقه القمر را گویم. دلم هوای حجه الوداع دارد. آن خطبه کوبان غدیر . خاطرات نفس نفس زدنش های برای ما را به یاد بیاور. ؛ لعلک باخع نفسک...
.
.
.
......... در را میزنند... این بار سوم بار آخر است ...............گویا قامتی از نور پشت در ایستاده و ...
....اذن می طلبد ...... و آه از زمان اذن یافتن فرشته مرگ ....
اینک وقت وقت رفتن است .زمان دل بریدن از پدر فرا رسیده. از پیامبری اعظم. و چه سخت زمانی ست برای یک دختر ، برای علی .... گویا آسمان از قرار افتاده و زمین ....
--------------------------------------------------
امیر المومنان علی علیه السلام در وقت دفن رسول خدا صل الله علیه و آله فرمود: همانا شکیبایی نیکو ست جز در غم از دست دادنت، و بی تابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو ، مصیبت تو بزرگ و مصیبتهای پیش از تو و پس از تو ناچیز .
حکمت 292نهج البلاغه
یا قدیم الاحسان
و همسو میشود و هم جهت گام های عاشقان و محبانت به سوی تو. از سراسر عالم ... از پس قرنها...
یکصدا و همنوا با ضرباهنگ قلب مشتاقانت، پرتلاطم و تپش از برای ادب به گام های چهل روزه اسارت به سوی تو ...
اربعین نزدیک است...
--------------------------------------
زائران برای آنانی که توفیقشان نشد دعا کنند و جاماندگان برای مسافران کویش...
یا مجیب
عزت و آبرو در دستان خدا ست.
در نگاه مردمان جست و جو نکنیم . پیدا نمی شود ...
" مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا "
بسم الله قاصم الجبارین
در میان جاهلان بت پرست ،کافران و اهل کتاب و تمامی اهالی قریش رسولی مبعوث شد. رسولی مطهر که در تمام ادوار زندگانی اش کوچکترین اشتباهی از او نیافتند تا علیه اش استفاده کند. پیدا نکردند و گفتند ساحر است. مجنون. اما او بری بود از همه این صفات. صاحب خلق عظیم. محمد المصطفی(صلی الله علیه و آله) . حیات بخش قلوب انسانها که ایمان به او و اطاعتش رکن دین شد و مومنان تا ابد زیر سایه رحمتش مدیون اویند.
چه میشود ولی معاندان به حق راضی نمیشوند. خصوصا وقتی که حق در دست علی باشد. چه میشود که مردمان از یاد میبرند. حتی ظاهر نبی را . در حالیکه از سر ماذنه ها ندای پر وحدت او را میشنوند . به رسالتش شهادت میدهند . به امر او نماز میخوانند. به اسم او کارها را انجام میدهند . ولی چه می شود که رسول اعظم را به خاطر نمی آورند. نمیبینند که او هست. در همه جا . حتی در صحنه نبرد.
.... و او علی بود. به رسم جدش علی(علیه السلام) هم به میدان زد . علی بود ولی گویا “ شجره واحده “تجسم یافته ؛ “ اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله “. و آیا کوفیان ندیدند رسول بعثت یافته را که اینک دوباره ندای ایمان را فریاد میزند. از سر ماذنه های خون.از لابه لای نیزه ها و شمشیرها؟
در میان جاهلان پول پرست و کافران مسلمان نما و تمامی اهل نبرد عاشورا رسول اکرم(ص)آمده ست و آیه می خواند ولی با صوت علی. با لبان خشکیده از آب علی اکبر(علیه السلام) . میخواند تا به یاد آورند
“قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى...“
آه یا محمدا ...
یا عزیز ذوانتقام
ندای جان سوزت نه محصور برگ های تقویم ما ست و نه در هلال ماه به خون نشسته این روزها . فریاد حقانیتت لحظه ای آرام نمیشود و داغ مظلومیتت از یاد عالم نمیرود. ما تنها به احتساب ثانیه و تقویم ،این روزها بیشتر حواسمان به ندای هل من ناصر توست و الا شورشی در جان عالم است که ساکت نمی شود
حال و هوای این روزهای ما ، حال و هوای همیشه جان عالم است. اینجا محرم الحرام . ابتدایی سرخ برای تمام سالهای قمری. راهی برای تمام عالمیان.
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین