بسم الله
سوزنها کنار هم در قد و قطر متفاوت، آماده
قرقره نخ ها به ردیف ، منتظر
آماده و منتظر
مثل همیشه.
اما
اینبار سوزن که برمیدارم برای نخ شدن
دستم که به قیچی میرود برای بریدن
حس و حالم متفاوت است...
حس قدرت و حال یک جراح در وجودم میدود.
شاید غرور
شاید شور
شاید...
اینبار دست به کار میشوم برای خودم.
فقط چند کوک ساده .
هر قدر که لازم ست تا این فاصله پر شود
فاصله بین من و ...
این گام اول: قربه الی الله ...
--------------------
پ.ن: عمری به خاطر بقیه خوب بودیم! ولی حالا مطمئنا به سنی رسیدیم که بفهمیم بقیه، بقیه اند. هیچ کس به خوبی خدا نیست.
پ.ن: میترسم عادت کنیم به برخی چیزها و اونوقت با یک ضربه به زندگی هایمان از هم بپاشیم. یک کوبیدنی شبیه قارعه...
چقدر تصاویر زییا...
و چقدر این ترس خوب بود ...کوبیدنی شبیه قارعه...
خیلی خوب...