به نام خدا
خدایی که در همین نزدیکی است
آنقدر نزدیک که یادمان میرد هست
و آنقدر یادمان میرود
که برایمان دور می شود
خیلی دور
و ما غافل که او در همین نزدیکی است!
بعد مدت ها سلام :)
نوشتن، ذوقی است؛ سلیقه ای و ذائقه ای. گویا از خود میپرسی : چی میل داری؟؟ و تو سفارش میدهی !!
و قلم راندن روی کاغذ به بهانه تصویر سازی کلامی از مناظر ذهنت، شیرین و دلکش و آرام بخش است ولی نه همیشه! و این ذوق همراه همیشگی یک نویسنده ذوقی است.
و چه جالب که نوشته های نویسنده می شود غذایی برای دیگران و آنها از خود میپرسند: چه نوشته ای را میل دارم بخوانم؟
یک ذوق شاعرانه وادبی؟
یا علمی و فلسفی؟
و یا یک سبک جدید و اختصاصی؟!
و در این بین یک سوال مهجور می ماند:
" آیا نوشته ای که میل دارم سالم است؟"
بعد از چندی ننوشتن، هوای نوشتن کرده ام و مانده ام با یک سوال که چگونه بنویسم؟؟؟
گاهی با خود میگویم، کاش ذوق برخی از نویسنده ها بشکفد و برخی هم کور شود!
کاش قلم های روان تحلیلی، روان شوند و کاش واژگان افسونگر فتنه ساز نابود.
کاش کمی تفکر چاشنی شود
در نوشتن و مطالعه و تحلیل
و کاش این سوال چاشنی تمایل هایمان شود:
" آیا نوشته ای که می نویسم سالم است؟"
گاهی برخی از ذوق ها هزینه های گزافی دارند! برخی به واسطه اش پول پارو میکنند و برخی هم ذهن ها را جارو :))
برخی نوشته ها فیلم می شوند و می شوند فیلنامه
برخی هم کتاب و دست به دست می شود
برخی هم دست نوشته باقی می مانند
و افسوس که خاک گریبان دست نوشته و کتاب و فیلنامه های تحلیلی و تفکری را بگیرد. آنوقت چشم ها پر می شود از زرق و برق روزگار
چشم که باز میکنی می بینی ذهن ها تجملی شده و پر افاده و برای قرص نانی نوشته ی عقلانی کسی قد خم نمی کند
حواس سوالم به نوشته هایی است که فیلمنامه می شوند و فیلم و آنقدر زرق و برق هایشان تکرار می شود که دیگر کسی از خود نمی پرسد آیا آنچه می بینم، می شنوم و میخوانم سالم است یا نه؟
و سلامتی هبه ای بود که خدا به ما ارزانی داشت
و ما آنقدر دور شدیم که یادمان رفت
کلامی سالم است که در قواعد نزدیکی به او باشد...
-----------------------------------
پی نوشت: کاش برخی نمی دانستند که نوشتن چه تاثیر شگرفی بر مردمان و رواج افکار دارد!!
ذهنم آشفته بازاری است از سینمایی که هوای برخی از فیلم هایش از مرز هشدار گذشته...